کیان مامان کیان مامان، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

... باز باران

تولدت مبارک،مامان!

سلام عزیزم امیدوارم که حالت خوب باشه! دیروز تولدم بود،امسال خیلی بیشتر خوشحال بودم چون یه جوجه تو شکمم داشتم هدیه خدا که قبل تولدم بهم داده بود... دیشب واسه منو زندایی،خونه عمو اینا تولد گرفتن....خیلی خوش گذشت خیلی... موقع فوت کردن شمع ها،دعا کردم سال دیگه شما سالم بغلم باشی تا با هم شمع های کیکم رو فوت کنیم! اینم کیک تولد امسالمون،چون هر دومون امسال نینی داشتیم کیک رو اینجوری سفارش دادن...   ...
30 مرداد 1392

جوجه،نوه اول یک خانواده...

جوجه مامان میدونی شما میشی اولین نوه خانواده ما ان شا الله؟!؟! خانواده ما یعنی خانواده مامانی... اما تو خانواده بابایی،شما میشی نوه چهارم،شما سه تا دختر عموی ناز نازی داری که بزرگشون باهات 9 سال و با دو تا کوچولو ترها(که با هم 20 روز اختلاف سنی دارن) 2 سال اختلاف سنی داری! شما عمه نداری عزیزم،ولی سه تا عموی مهربون داری که مطمئنا تو رو خیلی دوست دارن! مامان بزرگا و بابا بزرگا هم که بی صبرانه منتظرتن و عاشقتن! شما یه خاله و یه دایی وزندایی هم داری که اونا هم خیلی دوستت دارن!   منتظر حضور گرمت تو خونمون هستیم عشقم! ...
16 مرداد 1392

جینگول،هم بازی اینده جوجه!

سلام گل مامان خوبی؟ پریروز رفتیم خونه دایی منصور اینا،میدونی واسه چی؟!؟!واسه اینکه یه هفته دیگه ایشالا قراره جینگولشون به دنیا بیاد و در اینده بشید هم بازی هم ایشالا! ما قبل رفتن،رفتیم واسه جینگول یه دست لباس خوشمل کوشولو خریدیم تا هم اولین هدیمون به جینگول باشه و هم به نحوی  زحمات دایی و زندایی رو تو اثاث کشیمون جبران کرده باشیم!!!!دستشون درد نکنه خیلی کمکمون کردن! دایی و زندایی خیلی تشکر کردن و خیلی از هدیمون خوششون اومد،هر چند که قابلشون رو نداشت! جینگول یه آقا پسره گل که هنوز نمیدونیم اسمش چیه، احتمالا هم هفته اینده دنیا میاد،ایشالا که سالم بیاد بغل مامان و باباش! شما با هم احتمالا 6 ماه اختلاف سنی دارید پس هم بازی های خوب...
16 مرداد 1392

اینجا،خونه جدید....

سلام گل مامان خوبی؟ امروز دارم از خونه جدیدمون واست مینویسم!بالاخره خداروشکر جابه جا شدیم و خونمون مرتب شد! خیلی سعی کردم شما اذیت نشی،امیدوارم اینجور بوده باشه! ایشالا روزهای خوبی رو تو این خونه در کنار هم داشته باشیم و واسمون پر از خیر و برکت و محبت باشه!!!! بی صبرانه منتظر اومدنت هستیم عزیزم.... یه اتاقم واسه شما در نظر گرفتیم تا ایشالا به زودی واست آمادش کنیم .........فعلا مجبوری تو خونه خودت باشی،شکم مامانی رو میگم،پس خوب تو این خونه مواظب خودت باش و خوب رشد کن! تا ایشالا به موقعش بیای به خونه جدید و در کنار ما.... ...
2 مرداد 1392

یه جوجه تو راهه...

عزیزم،امروز به مامان بزرگ(مامانِ بابایی) خبر دادیم که شما داری میای....خیلی خوشحال شد و واسه سلامتیت کلی دعا کرد! کلی هم به من توصیه واسه استراحت،منم که حسابی مواظب خودم و شما هستم! البته اون یکی مامان بزرگ(مامانِ مامانی)همون روز که خودمونم فهمیدیم شما تو راهی،متوجه شد و خیلی خیلی خوشحالی کرد! خلاصه همه بی صبرانه منتظر اومدن شماییم عزیزم! ...
20 تير 1392
1